تجزیه و تحلیل فنی تاریخچه ای طولانی دارد که می توان آن را به تجارت برنج در دوران توکوگاوا شوگونات در ژاپن (1603-1867) ردیابی کرد. در آن زمان، تاجری به نام Homma Munehisa برای پیش بینی روند قیمت برنج، نمونه اولیه نمودار های شمعدانی را برای ثبت تغییرات در قیمت برنج اختراع کرد. این روش انقلابی در تجارت باعث شد تا تحلیل تکنیکال به مرور زمان توسعه یابد و به یکی از ابزارهای کلیدی در بازارهای مالی تبدیل شود.
در طی چندین قرن، تحلیل تکنیکال به نظریههای جامع مختلف منشعب شده است که شامل مواردی همچون نمودارهای خط K پایه، شاخصهای فنی، نظریه داو، نظریه موج الیوت، نظریه گان و نظریههای پیچیده تر دیگر میشود.
تئوریهای مختلف تحلیل تکنیکال با استفاده از روش های متفاوت سعی در پیشبینی حرکت های آینده قیمت بازار دارند. با این حال، اصل اصلی هر کدام از این روش ها استفاده از نمودارهای خط K یا بررسی حرکات تاریخی قیمت بهمنظور پیشبینی روندهای آینده و کسب سود از آن ها است.
ضروری است که ذکر کنیم علاوه بر نظریههای معروفی که ذکر شد، طیف گسترده ای از نظریه های دیگر تحلیل تکنیکال نیز در بازار موجود است. این نظریهها از نظر پیچیدگی و کاربرد با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است برای انواع مختلف سرمایه گذاران مناسب تر باشند. برای انتخاب روش مناسب، سرمایهگذاران باید عواملی همچون ویژگیها و شخصیت خود را در نظر بگیرند تا بتوانند تصمیمات آگاهانهای اتخاذ کنند.
در نهایت، لازم به ذکر است که تحلیل تکنیکال یک رویکرد بی خبر نیست و برای شناسایی فرصت های سرمایه گذاری امیدوارکننده، اغلب به ترکیب آن با تحلیل های بنیادی نیاز است. این ترکیب میتواند به سرمایه گذاران کمک کند تا بهطور دقیقتر روند بازار را تحلیل کنند و تصمیمات بهتری بگیرند.
تحلیل تکنیکال بر اساس سه فرض اصلی شکل گرفته است که هریک از آن ها نقش اساسی در فهم و استفاده از این ابزار دارند:
تحلیل تکنیکال بر این اساس استوار است که تمامی اطلاعات بازار، اعم از اقتصاد کلان، عرضه و تقاضا، مبانی پروژه ها و حتی اخبار، در تغییرات قیمتها منعکس میشود. بر اساس فرضیه بازار کارآمد (EMH)، در یک بازار رقابتی و شفاف، قیمتها به طور کامل و بهروز، تمامی اطلاعات موجود را در خود جذب میکنند. بنابراین، تحلیلگر نیازی به بررسی عوامل خاص مانند اخبار یا اطلاعات بنیادی ندارد، چرا که تمامی این اطلاعات پیشتر در قیمتهای بازار گنجانده شده است. این فرض اساسی تحلیل تکنیکال است و بدون پذیرش آن، استفاده از این روش معنای خاصی ندارد.
یکی از اصول کلیدی تحلیل تکنیکال این است که قیمت ها معمولاً در روندهایی خاص حرکت میکنند. تغییرات قیمت به تغییرات پویایی عرضه و تقاضا در یک دوره زمانی خاص وابسته هستند. زمانی که رابطه عرضه و تقاضا به تعادل برسد، معمولاً روند قیمت در جهت خاصی ادامه مییابد.
این روند میتواند به عنوان مسیر کمترین مقاومت در نظر گرفته شود. تحلیل روند ها، که درواقع تشخیص جهت حرکت قیمت ها در آینده است، یکی از مباحث اصلی و پایه ای در تحلیل تکنیکال است.
این فرضیه بیان می کند که بازارها تمایل دارند الگوهای مشابه یا شبیه به گذشته را تکرار کنند. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران میتوانند از تجربیات گذشته خود برای پیشبینی آینده استفاده کنند.
این باور بر پایه این ایده استوار است که رفتار بازار و روند قیمتها تمایل دارند الگوهای تاریخی را بازتولید کنند. در نتیجه، با شناسایی و تحلیل الگوهای گذشته، تحلیلگران میتوانند پیشبینیهایی از روندهای آینده انجام دهند. این باور، درواقع به تحلیلگران این امکان را میدهد که از تجربیات موفق گذشته یا درسهای شکست برای اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری کنونی استفاده کنند.
تحلیل تکنیکال با استناد به این سه فرضیه اصلی، ابزاری قدرتمند برای تحلیل بازار و پیشبینی روندهای آینده به شمار میرود. این فرضیات، به تحلیلگران اجازه میدهند که به طور مداوم و منظم از الگوهای قیمت گذشته برای پیشبینی حرکات آینده بازار استفاده کنند و تصمیمات سرمایهگذاری خود را بر اساس روندهای موجود اتخاذ کنند.
چهار عامل اصلی در تحلیل تکنیکال عبارتند از: قیمت، حجم، زمان و مکان. هرچند که روشهای مختلف تحلیل تکنیکال ممکن است متفاوت باشند، اما همگی حول این چهار جنبه اساسی میچرخند.
قیمت
قیمت، به عنوان یکی از اصول بنیادین تحلیل تکنیکال، به قیمت واقعی معاملاتی که بین خریداران و فروشندگان به توافق رسیده است اشاره دارد. این قیمتها نمایانگر قدرت و تمایل بازار برای خرید یا فروش در یک زمان خاص هستند. در واقع، قیمتها نتیجهای از مذاکرات و توافقات بین طرفین بازار است که به نوعی تعادل موقت ایجاد میکنند.
حجم
حجم، به میزان تعداد معاملات انجام شده در یک واحد زمان اشاره دارد و نشاندهنده شکل عرضه و تقاضا در بازار است. حجم میتواند اطلاعات مهمی در مورد قدرت یا ضعف یک روند به ما بدهد. زمانی که توافق قابل توجهی بین خریداران و فروشندگان وجود دارد، حجم معاملات افزایش مییابد. این افزایش حجم معمولاً نشاندهنده واگرایی قابل توجه بین طرفین بازار است، که ممکن است به تغییر روند منجر شود. برعکس، زمانی که توافق اساسی کمتر باشد و اختلافات میان خریداران و فروشندگان کاهش یابد، حجم معاملات کاهش مییابد.
زمان
زمان به مدت زمانی اشاره دارد که برای تکمیل یک فرآیند خاص در بازار نیاز است. در تحلیل تکنیکال، زمان میتواند مدت زمانی باشد که یک الگوی فنی (مانند مثلث یا کانال) شکل میگیرد یا زمانی که حرکت قیمت در یک محدوده خاص اتفاق میافتد. بهطورکلی، تحلیلگران تکنیکال زمان را به عنوان یک عامل کلیدی برای درک بهتر روندها و پیشبینی حرکتهای آتی قیمتها در نظر میگیرند. هرچه زمان برای تکمیل یک الگو یا روند بیشتر باشد، معمولاً نشاندهنده پایداری بیشتر یا تداوم روند است.
مکان
مکان در تحلیل تکنیکال به میزان افزایش یا کاهش قیمتها اشاره دارد. این عامل در واقع به فضای حرکت قیمت یا محدوده قیمتی اشاره میکند که قیمت در آن حرکت میکند. بهطور معمول، برای دورههای زمانی طولانیتر، انتظار میرود فضای حرکت قیمت بزرگتر باشد و قیمتها نوسانات بیشتری را تجربه کنند. اما در دورههای زمانی کوتاهتر، محدوده قیمت معمولاً محدودتر خواهد بود.
در مجموع، تحلیل تکنیکال حول این چهار عامل اصلی میچرخد: قیمت، حجم، زمان و مکان. تحلیلگران با استفاده از این چهار ابزار میتوانند رفتار بازار را تحلیل کرده و روندهای آینده را پیشبینی کنند. این عوامل بهطور مستقیم به یکدیگر مرتبط هستند و به تحلیلگر این امکان را میدهند که بهترین تصمیمات را در بازار اتخاذ کند.
تئوری داو به عنوان اساس تمام تئوریهای تحلیل تکنیکال بازار شناخته میشود. این تئوری توسط چارلز هنری داو، بنیانگذار شرکت داو جونز و مؤسس میانگین صنعتی داو جونز و همچنین روزنامه "وال استریت ژورنال" توسعه یافت. در بین سالهای 1900 تا 1902، داو مقالاتی در این روزنامه منتشر کرد که نظریات خود را درباره روندهای بازار سهام بیان میکرد. پس از مرگ او، دیدگاههایش توسط روزنامهنگاران جمعآوری و در کتابی با عنوان "تئوری داو بی برق" منتشر شد، که بعدها به "نظریه داو" شناخته شد.
این نظریه یک سیستم پیچیده پیروی از روند است که شامل سه فرض اصلی و پنج اصل کلیدی میباشد. اما هستهی اصلی این تئوری حول سه نوع روند در تغییرات قیمت متمرکز است که در نمودارهای خط K به وضوح نمایش داده میشوند:
روند اولیه (Primary Trend)
روند ثانویه (Secondary Trend)
روند جزئی (Minor Trend)
نمودار نشان دهنده سه روند در نظریه داو
روند اولیه یک روند طولانیمدت است که معمولاً بیش از یک سال به طول میانجامد و میتواند به یکی از سه حالت زیر طبقهبندی شود:
بازار صعودی (Bullish Market): در این حالت، قیمتها بهطور مداوم در حال افزایش هستند و تقاضا از عرضه بیشتر است.
بازار نزولی (Bearish Market): در این حالت، قیمتها بهطور مداوم کاهش مییابند و عرضه از تقاضا بیشتر است.
محدوده ادغام (Sideways/Consolidation Market): در این وضعیت، بازار نه روند صعودی دارد و نه روند نزولی، بلکه قیمتها در یک محدوده مشخص حرکت میکنند.
روند ثانویه معمولاً برخلاف روند اولیه حرکت میکند و مدت زمانی بین سه هفته تا چند ماه را پوشش میدهد. این روند اغلب بهعنوان اصلاح روند اولیه شناخته میشود و میتواند قیمتها را به سمت بالا یا پایین حرکت دهد. معمولاً در طی این اصلاح، قیمتها بین یک سوم تا دو سوم از فاصله بین نقاط پایین و بالای روند اولیه را پوشش میدهند.
روند جزئی به حرکتهای کوتاهمدت در درون روندهای ثانویه و اولیه اشاره دارد و معمولاً در نمودارهای K-line روزانه نمایان میشود. این روندها تغییرات سریع قیمت را نشان میدهند که در بازههای زمانی بسیار کوتاهمدت (روزانه یا حتی ساعتی) اتفاق میافتند.
تجزیه و تحلیل روند جزئی بهطور مستقل میتواند چالشبرانگیز باشد، زیرا این روندها اغلب تحت تأثیر عوامل تصادفی و نوسانات کوتاهمدت قرار میگیرند.
با این حال، تحلیل روندهای اولیه و ثانویه بهطور معمول میتواند در درک روند جزئی کمک کند، زیرا روندهای جزئی معمولاً تحت تأثیر روندهای بزرگتر قرار دارند و بهعنوان تعدیلهایی در قیمتهای کلی بازار عمل میکنند.
نظریه موج الیوت چرخههای بازار را بهصورت هشت موج تقسیمبندی میکند که شامل پنج موج ضربهای (Impulsive Waves) و سه موج اصلاحی (Corrective Waves) است. این امواج بهطور پیچیدهای بههم پیوستهاند و هر یک از آنها میتواند زیرمجموعهای از امواج کوچکتر (زیرامواج) را در خود داشته باشد و در عین حال جزئی از یک موج بزرگتر نیز باشد.
این پنج موج روند اصلی بازار را تشکیل میدهند و جهت روند غالب را نشان میدهند. در یک بازار صعودی، این امواج بهصورت صعودی حرکت میکنند، در حالی که در یک بازار نزولی، این امواج نزولی هستند. این امواج بهطور معمول بهصورت 1، 2، 3، 4 و 5 شمارهگذاری میشوند:
موج 1: اولین حرکت صعودی (یا نزولی در بازارهای نزولی) که نشاندهنده شروع روند است.
موج 2: اصلاحی است که پس از موج 1 رخ میدهد، اما قیمت به زیر قیمت اولیه موج 1 نمیرود.
موج 3: مهمترین و طولانیترین موج است که معمولاً بیشترین حرکت قیمت را دارد.
موج 4: یک اصلاح کوتاهمدت که پس از موج 3 رخ میدهد.
موج 5: آخرین موج از روند صعودی (یا نزولی) که به طور معمول پایان حرکت بزرگ بازار را نشان میدهد.
مدل موج بازار گاو نر
یکی از ویژگیهای برجسته نظریه موج الیوت این است که امواج میتوانند بهطور تو در تو در سطوح مختلف وجود داشته باشند. این بدان معناست که امواج قیمت نه تنها بهصورت ساده و مستقل از یکدیگر حرکت نمیکنند، بلکه میتوانند در لایههای مختلف چرخههای قیمت در سطوح مختلف زمانی و تحلیلی قرار بگیرند. این ویژگی باعث میشود تحلیل و پیشبینی حرکات بازار دقیقتر و پیچیدهتر شود.
چرخههای قیمت در سطوح مختلف: هر موج قیمتی میتواند در سطوح مختلف چرخههای قیمت در زمانهای مختلف وجود داشته باشد. بهطور مثال، در یک روند بلندمدت (مثلاً روند اصلی یک ساله)، امواج کوچکتر (مثل موجهای 1 تا 5) در درون این روند بزرگتر وجود دارند و در عین حال، این امواج بزرگتر نیز میتوانند درون روندهایی با مقیاس زمانی کوچکتر قرار بگیرند.
ساختار 5 موجی یا 3 موجی در چرخههای بزرگتر: یک ساختار کامل 5 موجی (ضربهای) یا 3 موجی (اصلاحی) میتواند در یک چرخه بزرگتر با طول زمان طولانیتر قرار گیرد و درون آن، امواج کوچکتری با ساختار مشابه وجود داشته باشد. مثلاً یک روند صعودی بزرگ (با 5 موج ضربهای) ممکن است شامل چندین روند کوچکتر باشد که به صورت ریزموجهای 5 و 3 موجی در درون آن عمل میکنند.
ریزساختارهای امواج: هر موج کوچکتر در یک چرخه بزرگتر میتواند به ریزساختارهایی تقسیم شود. بهعنوان مثال، یک موج ضربهای بزرگ (مثل موج 3 در یک روند صعودی) میتواند خود به امواج کوچکتری تقسیم شود که هرکدام از این امواج خود به امواج ضربهای یا اصلاحی تقسیم میشوند. این ویژگی به تحلیلگران اجازه میدهد که حرکات بازار را در مقیاسهای مختلف زمان و با دقت بیشتری بررسی کنند.
نظریه گان، بهعنوان یکی از پیچیدهترین و جامعترین نظریههای تحلیل تکنیکال، شامل چندین اصل و ابزار است که عمدتاً از ریاضیات، هندسه، دین، و نجوم استفاده میکند تا رفتار بازار را پیشبینی کند. برخلاف تئوریهای دیگر تحلیل تکنیکال که عمدتاً بر روندها و الگوهای قیمتی تمرکز دارند، نظریه گان بیشتر به ترکیب زمان و قیمت پرداخته و برای پیشبینی حرکات بازار از روابط پیچیده ریاضی بهره میبرد.
در نظریه گان، نوسانات قیمت یکی از اصول اساسی در چرخههای بازار است. این نوسانات به صورت روندهای صعودی و نزولی بروز میکنند. گان معتقد بود که وقتی بازار از یک روند صعودی به نزولی تغییر میکند، سطوح حمایت در درصدهای خاصی مانند 25٪، 50٪، و 75٪ ظاهر میشوند. برعکس، زمانی که قیمتها از یک نقطه پایین شروع به افزایش میکنند، سطوح مقاومت در 1.25، 1.5، 2 و دیگر نسبتهای مشابه مشاهده میشود.
در روندهای صعودی، مدت زمان بازگشت بازار معمولاً بیشتر از 2 ماه نیست. برای روندهای نزولی، بازگشتهای کوتاهمدت ممکن است 3 تا 4 ماه طول بکشند. گان به این نکته تأکید میکند که این مدت زمانها به دورههای زمانی خاص بستگی دارند که باید دقیقاً در تحلیلهای بازار مد نظر قرار گیرند.
گان معتقد بود که زمان باید بهعنوان یکی از مراجع اصلی برای تحلیل چرخهها در نظر گرفته شود. در این نظریه، چرخههای مختلف زمانی شامل:
چرخههای بلندمدت (بیش از 20 سال)
چرخههای میانمدت (یک ساله، دو ساله، سه ساله)
چرخههای کوتاهمدت (چند ساعته تا دقیقهای)
این چرخهها به این دلیل اهمیت دارند که از نظر گان، زمان مانند یک دایره کامل عمل میکند و هر یک از این چرخهها نمایانگر یک تغییر در روندهای بازار است. بهویژه چرخههای 30 ساله و 7 ساله در نظریه گان اهمیت دارند. چرخه 30 ساله به دلیل ترکیب 360 ماه و مفهوم دایره کامل در درجه، و چرخه 7 ساله بهعنوان یک دوره نمادین و ثابت در طبیعت و تاریخ.
طبق نظریه گان، چرخه 10 ساله یکی از مهمترین فواصل زمانی برای پیشبینی تحولات بازار است. تحلیل نقاط عطفی که در 10 سال پیش رخ دادهاند، میتواند به پیشبینی نقاط عطف مشابه در 10 سال بعد کمک کند. همچنین، چرخه 7 ساله نیز در نظریه گان مورد تأکید قرار دارد زیرا فاصلههای زمانی 7 روز، 7 هفته، و 7 ماه به عنوان نقاط عطفی در حرکتهای بازار در نظر گرفته میشوند.
نظریه پیچیده که توسط چهره اینترنتی معروف چینی به نام "缠中说禅" (چان ژونگ شو چن) معرفی شد، یک سیستم تحلیلی نوین در حوزه تحلیل تکنیکال است که به شدت تحت تأثیر تفکر شرقی قرار دارد. این نظریه از مجموعه مقالاتی با عنوان "چگونه سهام معامله کنیم" در تاریخ 7 ژوئن 2006 آغاز شد و هدف اصلی آن تجزیه و تحلیل روندهای بازار به شیوهای هندسی و ساختاری است که به طور علمی روندهای مختلف بازار را طبقهبندی میکند.
نظریه پیچیده بر این اصل تأکید دارد که روندهای بازار باید "کامل" باشند. این به معنای آن است که روندها نه تنها در ابتدا و انتها، بلکه در طول مسیر نیز باید ساختار خاص خود را داشته باشند و مراحل مختلف خود را طی کنند. این تئوری به سه نوع روند اصلی اشاره دارد:
روند صعودی
روندی که قیمتها در آن به سمت بالا حرکت میکنند و معمولاً از یک اصلاح جزئی پیروی میکند.
روند نزولی
روندی که قیمتها در آن به سمت پایین حرکت میکنند و به طور مشابه اصلاحات جزئی را تجربه میکنند.
روند تثبیت (Range-bound)
روندی که در آن قیمتها نوسان دارند و هیچ حرکت قابل توجهی به سمت بالا یا پایین وجود ندارد.
این روندها باید "چرخه" خاص خود را طی کنند. پس از تکمیل یک روند، هر روند میتواند به یکی از دو نوع روند دیگر تبدیل شود. به طور مثال، یک روند نزولی میتواند منجر به یک روند صعودی یا تثبیت شود.
در نظریه پیچیده، هر روند تکمیلشده باید حاوی یک محور مرکزی باشد که از سه روند فرعی کوچکتر تشکیل شده است. به عبارت دیگر، روندهای بزرگتر از ترکیب روندهای کوچکتر و فرعی بهوجود میآیند، مشابه با فرآیندهایی که در نظریه گان دیده میشود، جایی که کوچکترین حرکتها میتوانند به چرخههای بزرگتر تبدیل شوند.
هر دو نظریه گان و نظریه پیچیده از پیچیدگیهای خاص خود برخوردارند و تأکید دارند که روندهای بازار از ساختارهای درونی پیروی میکنند. با این حال، نظریه گان به هندسه، ریاضیات و زمان توجه بیشتری دارد، در حالی که نظریه پیچیده بیشتر به روندهای بازار و روابط آنها از منظر هندسی و روانشناسی بازار میپردازد. این رویکردها از جهات مختلف به پیشبینی روندها کمک میکنند، اما همزمان از پیچیدگیهای خاصی برخوردارند که ممکن است نیاز به مطالعه عمیقتری داشته باشند.
در نهایت، تحلیل تکنیکال، بهویژه با استفاده از این نظریههای پیچیده، میتواند به شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری کمک کند، اما همانطور که اشاره شده است، به دلیل ویژگیهای نوسانی و تغییرات دائمی بازار، پیشبینیها همیشه دقیق نخواهند بود. به همین دلیل، تحلیل بنیادی که به جای تمرکز بر نوسانات کوتاهمدت به تحلیل عوامل درازمدت اقتصادی، مالی، و فنی میپردازد، میتواند به اصلاح و تکمیل تحلیلهای تکنیکال کمک کند. ترکیب این دو رویکرد، یعنی تحلیل فنی و بنیادی، میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا تصمیمات آگاهانهتری در خصوص فرصتهای سرمایهگذاری اتخاذ کنند.